The heart is wiser than the head, and the being of feeling superior to the being of intellect

عکس من
I certainly never imagined at fifteen, when I started writing down these daily thoughts that kept coming into my head, that someday they would amount to a Web-blog. I never thought they would amount to anything, really. But a lot of people have this little corner of their brain that wants to play all the time. The idea of this Web-Blog for me and for you is to keep that corner alive. It's good to play, and you must keep in practice.I still can not believe this Web-Blog is on internet. I love internet. Internet is one of the only pieces of physical evidence we have that people are still thinking. And I like the way it breaks down into fiction and nonfiction. In other words, these people are lying, and these people are telling the truth. That is the way the world should be

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

انقلابهای بورژوایی (3)

2. جوامع شهری در رژیم کهن


از منظر حقوقی همه کسانی که در شهر زندگی میکردند بورژوا بودند. ( این تعریف از بورژوا با تعریفی که مارکسیستهای معلصر از سرمایه دارها علیرغم نقش آنها در استثمار مزدبگیران میکنند متفاوت است)
تقسیم بندی طبقات اجتماعی شهر در رژیم کهن از بالا به پایین بقرار زیر بود:
1. اعیان زاده ها که تعداد قلیلی از خانواده ها را تشکیل میدادند و معمولا از پیشینه ای می آمدند که از تجار بود و یا در بخش مالی کار میکردند. این گروه اجتماعی خود را با حق ویژه ای که برای حضورش در ادارات حکومتی بود معرفی می کرد. تولد و اسم اعیان زاده ها در دفتر مخصوص ثبت احوال بطور رسمی بثبت میرسید. اعیان زاده ها مثل اشراف زندگی میکردند هر چند که اغلب از اشرافیت نبودند و سیادت خود را در دهات حاصل میکردند. در بین این اعیان زاده ها بعضی از اشراف با اصل و نسب بود که در شهرها زندگی میکردند و برخی دیگر از آنها که از راه ازدواج با اشراف وصلت کرده بودند. اعیان زاده ها گل سر سبد بورژوازی بودند. اعیان زاده ها هر چند نه همییشه ولیکن معمولا ثروتمندترین بورژوا ها بودند.

2. اکثریت قریب به اتفاق جمعیت شهری را اصناف که شامل قصاب ها، تاجر ها، سیمانکارها، پارچه بافها، زرگرها، دباغ ها، نانواها، آبجوسازها، کشتی سازها، شیشه برها، و غیره بودند را تشکیل میدادند.
در منزل صنعت کارهای استاد علاوه بر زن وبچه های آنها شاگردهایی که خانواده اشان مبلغی به استادکار میداد تا آنها را برای کاری آموزش دهد نیز ساکن بودند. علاوه براینها خدمتکاران زن و مرد و مهمتر از همه کارگران ماهری که هر چند مزد دریافت میکرد و عضوی از اصناف بود ند و امید داشتند که روزی استاد کار بشوند نیز زندگی میکردند.
صنعت کارهای استاد و ثروتمند - که اغلب نیز بسیار ثروتمند بودند – و در مشاغلی چون تجارت، زرگری، بانکداری، قصابی، و یا پارچه بافی مشغول بودند، نزدیکترین ارتباط مستقیم با معنی مدرن کلمه "بورژوا" داشتند. بعضی از این استاد کارها تعدادی بیشتری از آنکه بتوانند در خانه خود منزل دهند شاگرد در استخدام داشتند و اغلب این شاگردها نمی توانستند استادکار شوند و بناچار مزدبگیران ساده می شدند. بعضی از این شهروندان صاحب کارگاه بودند و برخی دیگر کارگرانی را در استخدام داشتند که در محل کار زندگی نمی کردند.
اکثریت اعضای اصناف ثروتمند نبودند. بعضی از آنها چون صتعت کاران استاد ساده بودند و برخی دیگر مغازه داران و شاگردهای جا افتاده ای بودند که وضعشان کمی بهتر بود. بسیاری از آنها صاحب ملک در اطراف شهر بودند.
3. طبقه پایین اجتماعی شامل صنعتکاران ساده بود که در قشر اصناف متشکل نبودند. صنعتکاران حاشیه نشین، فروشنده های خیابانی، آبرسانها، خدمتکاران زن و مرد، کارگران روزمزد ساختمانی و کارگران بندر، کارگران کارگاهای بزرگ، و فقرا شامل این گروه اجتماعی میشدند.
کارگران تا اوایل قرن نوزدهم، که در تعاریف مدرن کلمه تنها مزدبگیرند، اقلیت کوچکی را در دریایی از مالکین کوچک تشکیل میدادند.
در رژیم کهن و حتی تا در قرون وسطی مبارزات اجتماعی و سیاسی در شهرها معمولا سه کمپ اجتماعی را دربرمیگرفت: کمپ نخست اعیان زاده ها بودند، و کمپ دوم شهروندان کارچاق کن شرکتها که برخی اوقات اصناف ثروتمند هم نامیده می شدند، و کمپ سوم مرکب از توده های مردم، یعنی ترکیبی از اصناف سطح پایین و شهرنشین های طبقه متوسط و اقشار فقیر بود.
هیچ مرز مشخصی که بتوان بورژوا را از توده های مردم شهری جدا ساخت وجود ندارد. در اغلب مواقع بورژوا و توده مردم شهری تحت رهبری اعیان زاده های زیرک و با استعداد مخالف فعالیتهایی را انجام میدادند تا از اینطریق بتوانند یا برنامه ایی را پیش برده و بسرانجام برسانند و یا تصفیه حسابی با حاکمان بکنند. بعضی اوقات توده مردم شهری به بورژا ها حمله ور میشدند. با گذشت زمان این مبارزه طبقات و اقشار دیگر منجر به ایجاد یک تغییراتی در حکومتهای محلی رژیمها که تحت کنترل اعیان بود شده و منجر به ایجاد حکومتی دموکراتیک تر که در آنها قدرت در دست اصناف و اغلب نخبگان آنها بود قرار میگرفت. این تغییرات گهگاهی با دوره های کوتاه دموکراتیک تر همراه میشد که بتوسط حکومتی که از طریق بقدرت رسیدن اعیان زاده های شورشی ایجاد میشد به انجام میرسید. این دوره ها در مجموع موتور خواست انتخابات آزاد را براه انداخت. در نتیجه اغلب اوقات یک توافق همه جانبه بین اعیان زاده ها و اصناف برقرار می شد که در نهایت منجر به ایجاد حکومت شهرداریهای منطقه ایی مستقل که دارای یک نماینده از اعیان زاده ها و چندین نماینده با حق رای از اصناف بودند را ایجاد مینمود. در اینموارد هراز چند گاه و البته نه بطور دائم مجمعی از شهروندان برای نظر دادن مشورتی نیز تشکیل میگردید.
اگر یک شهردار که عضوی از توده های مردم شهری بود علیه اعیان زاده ای قیام میکرد و او را از شورای شهری شهرداری اخراج میکرد معمولا اعیان زاده ها با کمک گرفتن از اشراف و ارتش سلطنت و یا از راه حقه بازی و بمیدان آوردن تهی دستان دست به انتقام میزدند. با شورشهای توده های شهری اغلب یکی از رهبران اصناف بقدرت میرسید و سپس آن پست را ارثی میکرد و جانشین های وی تبدیل به اعیان زاده می شد. در طول قرنهای متمادی روش و روند مبارزات طبقات شهری اینچنین بود. مبارزات مزدبگیران اغلب بشکل اعتصاب صورت میپذیرفت اما تا اوایل قرن نوزدهم طبقه کارگری که نقش اجتماعی سیاسی مستقلی جدای از جنبشهای عمومی توده های شهری بازی کند وجود نداشت. در این شهرها مبارزِین "بورژوا" که از اعضای ماهر و کارکشته شهر نشین بودند وجود داشت.
برای مثال پیشتازان بورژوازی با وارد شدن و هماهنگ شدن در شهرداریهای مردمی و خرید زمین و یا حتی خرید مقام اشرافی دوباره با جامعه فئودالی ترکیب و یکی می شدند. در اندیشه فردی بورژواها برقراری یک جمهوری بورژوایی وجود نداشت بلکه آنها فقط میخواستند بمقام آقایی و فرد محترمی در جامعه برسند.
ادامه دارد



۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

انقلابهای بورژوایی (2)

• نمودهای رژیم کهن اروپای غربی


1. فئودالیسم

جامعه فئودال در اروپا حدودا در سالهای 1000 ایجاد شد. مشخصه این جامعه تقسیم آن به دو طبقه اجتماعی بقرار زیر بود:
- در مجموع تقریبا همه جمعیت جامعه دهقانها بودند که روی زمین اشراف کار میکردند و بخشی از محصول تولید شده بعلاوه دیگر خدمات کاری خود را بابت بهره وری از زمین اشراف به آنها میپرداختند. این دهقانها آزاد نبودند، چرا که بدلیل دهقان بودن نمی توانستند زمین اشراف را ترک کنند. اما نسبت به برده ها از آزادی و امنیت بیشتری برخوردار بودند. اشراف نیز نمی توانستند آنها را از روی زمینی که بر آن کار میکردند بیرون کنند.
- بخش کوچکی از جمعیت جامعه را اشراف تشکیل میداد که در مقابل خدمات نظامی که به حکومت مطلقه میدادند زمین دریافت میکردند. در نوک هرم اشرافیت شاه های سلطنت های مختلف اروپا قرار گرفته بود.

در "کنار" این دو طبقه اصلی اجتماعی نهاد کلیسا که از فئودالیسم کهن تر بود قرار داشت. کلیسا نتنها بوروکراسی عریض و طویلی داشت بلکه بتنهایی خود بزرگترین زمیندار بود. بوروکراسی کلیسا نه همیشه بلکه ترجیحا اغلب بروی اشرافیت باز بود. کلیسا فئودالیسم را با حقانیت مذهبی - بمثابه ایدئولوژی - و خرد حمایت مینمود.
فئودالیسم نیز همانند شیوه های تولیدی که پیشتر از آن وجود داشت و یا پس از آن ایجاد شد ترکیبی از شیوه های دیگر را نیز در خود داشت. این شیوه تولیدی همچنین با روابط اجتماعی که قبل از آن موجود بودند و در روند تکامل خود آنها را بکنار میگذاشت نیز همزمان آمیخته بود. این روابط اجتماعی پیش موجود که با فئودالیسم ترکیب شده بود بقرار زیر بودند:

- روابط تجاری و یا حتی نوعی از روابط سرمایه داری ابتدایی، چرا که شهرهایی که پیش از این نظام اجتماعی ایجاد شده بود هیچگاه بطور کامل از بین نرفتند. برای مثال ایتالیا وسیعترین شهرهای اروپای غربی را داشت. شهر ونیز در حاشیه اروپای فئودال پیش از برقراری فئودالیسم یک جمهوری تجاری داشت.
- روابط برده داری در جنوب منطقه مدیترانه موجود بود.
- روابط قبیله ای در شرق و شمال اروپا موجود بود و میتوان از دو نمونه اسکاتلند و فریزلند نام برد.
- روابط دهقانهای آزاد که تقریبا در همه مناطق وجود داشت. در این مناطق دهقانها مالک زمین خود بودند و به فئودالها چیزی نمی پرداختند. اینوع از روابط اجتماعی بخصوص در مناطق کوهستانی که تعداد بیشماری از دهقانها زندگی میکردند وجود داشت.

رژیم کهن (Ancient Regime) جامعه ای بود متکثر و بهمین دلیل قدرت متمرکزی نیز وجود نداشت. تقسیم بندی جامعه و همچنین قدرت این رژیم را به مجموعه ای که شامل مناطق ارباب ها، شهرها و صومعه ها بود تفویض کرده بود. علاوه بر آن همه این تقسیم بندیها خود نیز به زیر مجموعه ها و واحدهای کوچکتری که در یک سیستم حقوقی مارپیچی از سمتها قرار گرفته بودند و مبنای آن مالکیت، منشورهای استقلال، و اتحادها بر مبنای قراردادها ی تجاری موجود بودند، دوباره تقسیم شده بود. بورژوازی تنها با غوطه ور شدن در اینچنین نظام اجتماعی که هرکس برای خود بود و بر علیه دیگری توانست زندگی شهری را در قرنهای یازده و دوازده و سیزدهم که جمهوریهای خودگردان با استقلال نسبی تشکیل شده بود ایجاد نماید.

در اواسط قرون وسطی یعنی قرنهای پانزدهم و شانزدهم فئودالیسم اروپای غربی بدلایلی که در پایین خواهد آمد برخی از مشخصات اولیه خود را از دست داد:
- اکثریت دهقانها در این دوره دیگر زارع فقیر و بی زمین نبودند. دهقانها با بدست آوردن آزادی فردی خود از ایندوره ببعد مقتضایات و مالیات را با پول پرداخت کرده و تبدیل به اجاره نشین های آزاد که بر روی زمین ارباب ها کار میکردند و به آنها اجاره سالیانه پرداخت میکردند شدند. دهقانها در ایندوره حق زراعت بدون محدودیت زمانی و انتقال آن به فرزندان خود را بدست آوردند. هر چند که این خود مشروط به چگونگی کنار آمدن آنها از راه پرداخت کرایه به فئودال و یا با ازدواج و حق انتقال به فرزندان بود.

دهقانها یک بدنه بسیار ناهمگون بودند. بخشی زارعین فقیر و بخشی دیگر زارعین ارباب ها بودند و از سوی دیگر بخشی زراعت اشتراکی میکردند، برخی دهقان های با زمین کوچک بودند، بعضی زمینداران کوچک شدند، و دیگران یا کشاورزان مزدبگیر بودند و یا بیکارو خانه بدوش میشدند.
اغلب اتفاق می افتاد که پس از یک دوره قیامهای دهقانی وقتی دستگاه دولت سلطنتی مستقر میشد استبداد مطلقه و گرایشاتی که اختیاردارهای کشوری را تشکیل میدادند و واسطه گری میکردند از بین میرفت و ارباب های فئودال مقام خود را از دست میدادند و در نتیجه مالکیت مطلقه آنها بروی زمینهایشان ملغی میشد چرا که این زمینها را در مقابل خدمات نظامی که به حکومت مطلقه میدادند بدست می آوردند.
اجبار وابستگی رعیت به فئودال در ایندوره همزمان با این تحولات در مجموع برای بعضی از افراد برچیده شد. هویت اربابیت با حقوق فئودال کامل که درآمد اشراف را مهیا مینمود در ایندوره بفروش یا به حراج گذاشته می شد. بهمین ترتیب زارعین بی زمین مزدبگیر نیز بفروش و یا بحراج گذاشته می شد. زمین در حال تبدیل شدن به کالا بود که خود مساله ای است که در نظام فئودالیسم با تعریف مطلق از این نظام قبلا وجود خارجی نداشت. زراعین بی زمین مزدبگیر هم بهمین طریق یا تبدیل به کشاورزان فصلی شدند و یا روی به زراعت اشتراکی آوردند.
ادامه دارد