The heart is wiser than the head, and the being of feeling superior to the being of intellect

عکس من
I certainly never imagined at fifteen, when I started writing down these daily thoughts that kept coming into my head, that someday they would amount to a Web-blog. I never thought they would amount to anything, really. But a lot of people have this little corner of their brain that wants to play all the time. The idea of this Web-Blog for me and for you is to keep that corner alive. It's good to play, and you must keep in practice.I still can not believe this Web-Blog is on internet. I love internet. Internet is one of the only pieces of physical evidence we have that people are still thinking. And I like the way it breaks down into fiction and nonfiction. In other words, these people are lying, and these people are telling the truth. That is the way the world should be

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

انقلابهای بورژوایی

ترجمه جزوه انقلابات بورژوایی نوشته روبرت لوچهد چاپ موسسه بین المللی برای تحقیقات و آموزش را برای علاقمندان به تاریخ مدرن اروپا هر هفته در این وب لاگ چاپ میکنم.

• خصیصه و سیمای کلی

1. انقلابهای بورژوایی چه بودند؟

انقلابهای بورژوایی یک دوره طولانی نهصد ساله را پوشش میدهند. این انقلابها در اروپای غربی در قرنهای 12 و 13 با جنبش کمونها یا دقیقتر گفته باشیم با مبارزات شهرهای ایتالیا (که وسیعترین و ثروتمندترین در اروپا آن زمان بودند) علیه امپراطوری و اشرافیت آلمانی و ایتالیایی آغاز شد. این مبارزات پیروزمندانه شمال ایتالیا را به یک دولت بورژوایی تغییر نداد بلکه آنجا را به یک مجمع الجزایر از جمهوریهای مستقل شهری تبدیل نمود که هیچ قدرت سلطنتی در سه صده آینده در آنها نتوانست ریشه بدواند.

اوج این دوره طولانی نه صده ایی انقلاب فرانسه در بین سالهای 1789 – 1815 و در اروپای غربی انقلاب 1848 بود. میتوان گفت با شکست انقلاب در آلمان بین سالهای 1848-1849 تاریخ ایندوره از انقلابها بپایان رسید.
انقلابهای دیگر تا قبل از انقلاب فرانسه بصورت یک زنجیر بلند بهم پیوسته بودند. مهمترین آنها بقرار زیر بود: جنبش استقلال جامعه سویئس در شهرها و انجمنها در مناطق کوهستانی در صده های 14 و 15، یکسری بحرانهای انقلابی در فرانسه بین سالهای 1356 – 1358 که از تسخیر قدرت بتوسط ایالتهای واحد (States-General ) تا خیزشهای دهقانی ژاکوبین ها ادامه یافت، یکسری بحرانهای انقلابی در انگلستان بین سالهای 1380 – 1381 که با شورش دهقانی وات تیلر (Wat Tyler ) شروع و بدنبال آن جنبش لولارد (Lollard) که خود یک نمادی از پیشا- رفرماسیون در اروپا بود ادامه یافت، جنگ دهقانی آلمان در سال 1525 که از یک شورش دهقانی خیلی فراتر رفت. در بخش شمالیتر اروپا انقلاب در کشورهای معروف به پایینی (هلند، بلژیک، و لوگزامبورگ) بین سالهای 1566 – 1609 که اولین نمونه از نوعی از دولتهای بورژوایی مدرن را ایجاد نمود صورت پذیرفت. انقلاب انگلستان در بخش دیگر اروپا بین سالهای 1640 – 1660 که علیرغم ظاهر مغلوب شده اش نخستین انقلابی بود که تغییرات سازمانهای حکومتی سلطنت کبیر بریتانیا را آغاز نمود.
دیگر بحرانهای انقلابی معاصر عبارت بودند از: فروند (Fronde) در فرانسه بین سالهای 1648 – 1653، انقلاب کاتالان (Catalan) بین سالهای 1640 – 1653، قیام ناپل ها (Naples) و سیسیلی (Sicily) در سال 1647 که متاسفانه موفق به سرنگونی استبداد مطلقه نشد. در ایندوره انگلستان که مرکز عمده تجارت و قدرت صنعتی جهان بمدت دو صده بود بخدمت فیلسوفهای دوره روشنایی که فضای فرهنگی انقلاب فرانسه را بوجود آوردند بودند بمثابه یک مدل درآمد.
این موج تغییرات در اوج تاثیرات کم وبیش موفقیت آمیز خود با همگامی مردمی به کشورهای غربی و جنوبی اروپا گسترش یافت و از راه انقلاب خود را به فرانسه متصل نموده بود منجر به ضمیمه شدن بلژیک و راینلند (کشورهای کناره رودخانه راین) به جمهوریهای خویشاوند (Batavian, Helvetic, Cisalpine) شد. این موج تغییرات همچنین به قیام بلژیکیها برای استقلال در سال 1830، و طغیانها و بسیج نظامی در سالهای بین 1848 – 1849 و 1859 – 1870 را ایجاد نموده و ایتالیا را متحد نمود. بخش دیگری از این تغییرات تاثیر آن و برپایی یک سری از انقلابات در شبه جزیره ایبرین (Iberian) در قرن نوزدهم بود که از اعلام قانون اساسی دموکراتیک در کادیز (Cadiz) در سال 1812 شروع شده و تا برقراری سلطنت مشروطه بتوسط کورتزها (Cortes) در سال 1876 ادامه یافت.
از سوی دیگر این دور انقلابات از اروپای غربی فراتر رفت و نخست به مستعمره ها رسید. مهمترین آن اعلام استقلال سیزده مستعمره انگلستان در ساحل آتلانتیک شمال آمریکا که در جریان انقلاب آمریکا ایالت متحده آمریکا را در سالهای 1776 – 1783 تشکیل داد میباشد. سپس انقلاب سانتو دومینگو (Santo Domingo) در هائیتی در سالهای 1791 – 1802 بود که به انقلاب جاکوبنهای سیاه (Black Jacobins) معروف است و از سوی دیگر همچنین جنبشهای استقلال در آمریکای لاتین بین سالهای 1809 تا 1822 را شکل داده و ادامه یافت.
در ژاپن، رژیم کهن (Ancient Regime) تنها سیستم غیر اروپایی که واقعا میتوان آنرا نظام فئودال در تمامیت معنی این مفهوم تعریف نمود با چالش کشور گشایی کشورهای اروپایی و امریکایها روبرو شد و بتوسط انقلاب می جی (Meiji) بین سالهای 1867 – 1889 که یک انقلاب بورژوایی حقیقی بود سرنگون گشت. این دور از انقلابها با انقلاب مکزیک در بین سالهای 1910 – 1920 و انقلاب روسیه در سال 1917 که هرکدام با روشی مشخص بخود بنتیجه رسید یک صفحه جدیدی را در تاریخ انقلابات گشودند که با انقلابها در کشورهای نیمه مستعمره که آنها را توسعه نیافته مینامند و در دورانی که آنرا امپریالیزم تعریف نموده اند بپایان رسید.
علیرغم اینکه این انقلابها نتایجی روشن و موفق تولید کردند بعضی از آنها پایدار نماند و یا درهم شکسته شد. اما مطمئنا همه آنها در تحلیل نهایی نتایج مطلوبی ببار آوردند و در مجموع نتیجه این روند تغییرات در قرن نوزدهم در بخشهای متفاوت و با تکیه بر زیربناهای ایجاد کرده موجب تولد دولتهای مدرن بورژوایی شد.
انقلابهای بورژوایی نتیجه فشارهایی بود که از توسعه اقتصاد تجاری و سپس سرمایه داری ایجاد شده درون یک نظام فئودال و حکومت مطلقه که تا حد امکانش برای همگرایی خود را با نظام جدید تطبیق داده بود تحقق پذیرفت.
طبقات و احزابی که بازیگر این انقلابها بودند بندرت برنامه ای سیستماتیک برای اصلاحات یا تغییر رژیم کهن را داشتند. عقاید طبقات بپاخاسته هر چند که کاملا اسطوره گرایی در آن مشهود بود ولیکن معمولا با خواستهایی از قبیل بازگشت به وضعیت گذشته بهتر بیان میشد. شروع هر لغزش در رژیم کهن که همگی را غافلگیر مینمود همه را به دفاع از منافع خویش وامیداشت و نتیجتا هر قدمی را با شرایط روبرو شده برمیداشتند که این خود بتدریج دینامیزمی را ایجاد مینمود که هیچ کس نه منتظر آن بود و نه میتوانست حدس آنرا بزند. در هر صورت نتیجه حاصله کم و بیش قبل از هر چیز بسط بیشتر روابط کالایی و سپس سرمایه داری در همه بخشهای زندگی اقتصادی و بعلاوه انباشت اقتصادی – اجتماعی، و نهایتا وزن بیشتر سیاسی برای طبقه بورژوازی بقیمت از دست رفتن اقتدار اشرافیت رژیم کهن بود.
تغییرات حقوقی و اداری که مشخصه انتقال از رژیم کهن به یک دولت مدرن بورژوا هستند را در زیر بطور خلاصه می آوریم:
1. فعالیتهای کاری - اجتماعی زارعین بدون زمین که قبلا غلام شخصی بودند، بعلاوه تبدیل پرداخت عوارض به ارباب از شکل خدماتی قبلی خود به شکل پول.
2. تقسیم املاک یا تیول اشراف به املاک کوچک دهقانانی و یا تبدیل مستقیم آنها به کمپانیهای کشاورزی سرمایه داری.
3. تغییر حقوقی مالکیت خصوصی مشروط که مشخصه رژیم فئودال بود به مالکیت مطلق که مشخصه سیستم تجاری و پس از آن اقتصاد سرمایه داری.
4. ملغی شدن امتیازات و حق ویژه اشراف که سپس شامل الغای قدرت دولتی و حقوقی آنها برروی خدمتکارانشان نیز شد.
5. ضمانت برخورداری افراد از امنیت حقوقی و اموالشان در مقابل عمل خودسرانه اشراف یا سلطنت.
6. محدود شدن قدرت کلیسا و زمینداران و آزادی مذهب و اندیشه. ملغی شدن پرداخت مالیات به کلیسا.
7. برابری در مقابل قانون و خاتمه برخورداری امتیازات برای اشرافیت در مشاغل و مسئولیتهای حکومتی و امکان مشاغل عالی برای همه کسانی که قابلیت تخصصی آن کار را داشتند.
8. کم شدن و یا حتی از بین رفتن مشکلات اداری برای فعالیتهای آزاد صنعتگران، بازرگانان، و کارخانه داران، و مشخصا آزادی خرید و فروش نیروی کار و فروش کالاها و خدمات تولید شده بتوسط آن. از بین رفتن سازمان سنتی همکاری صنعتگران و آداب داخلی آن.
9. تقلیل در سانسور عقاید
10. معقول نمودن تقسیمات منطقه ای، وزن و اندازه، تحصیلات، سیستم مالیات و قوانین مدنی و جزائی.
11. محدود و یا حتی از بین رفتن قدرت سلطنت بتوسط بدنه های منتخب ملی، نخست انتخاب شده برمبنای مالکیت، و پس از آن بتوسط انتخابات عمومی.
این تغییرات در یک روند خطی شکل نپزیرفت بلکه پس و پیش و نسبت به کشورهای مختلف در ترکیبها و شکلهای متفاوت تحقق یافتند. برخی از این تغییرات همگام با اقتصاد آزاد و توسعه سرمایه داری در درون رژیم کهن کم کم به اجرا گذاشته شدند و برخی دیگر بتوسط مطلق گرایان بمثابه بخشی از عقلانیت گرایی خود، و اصلاحات برای تمرکزگرایی و تجارت گرایی انجام پذیرفت.
در هرحال همه انقلابات بورژوایی موجب تسریع این اقدامات برای اصلاحات شد و همچنین راه را برای اجرای این برنامه ها که مبارزات بسیاری برای آنها صورت گرفته بود باز نموده و نهایتا طبقات و احزاب بدور این برنامه ها شکل و تمرکز یافتند.
ادامه دارد