The heart is wiser than the head, and the being of feeling superior to the being of intellect

عکس من
I certainly never imagined at fifteen, when I started writing down these daily thoughts that kept coming into my head, that someday they would amount to a Web-blog. I never thought they would amount to anything, really. But a lot of people have this little corner of their brain that wants to play all the time. The idea of this Web-Blog for me and for you is to keep that corner alive. It's good to play, and you must keep in practice.I still can not believe this Web-Blog is on internet. I love internet. Internet is one of the only pieces of physical evidence we have that people are still thinking. And I like the way it breaks down into fiction and nonfiction. In other words, these people are lying, and these people are telling the truth. That is the way the world should be

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

اجتماعیون دموکراتیک و آزادیخواه

تجربه فعالین جنبش کارگری در ایران و چگونگی رسیدن به نظریاتی که من در این نوشته "اجتماعیون آزادیخواه" نامیده ام داستانی است طولانی و برای برخی از ما پایان یافته.
جنبش کارگری ایران بین سالهای 1300 تا 1357 گروه گروه وارد جنبش روشتفکری چپ ایران شد و در مقاطع مختلف با اشکال متفاوت بفعالیت پرداخت. تا اواسط قضایای جنبش ملی شدن صنعت نفت در کنار تشکیلات بوروکراتیک حزب توده فعالیت کرد و نقش گروه های کارگری اغلب در حمایت و در فعالیتهای خیابانی این حزب خلاصه میشد. پس از شکست دولت مصدق و از هم پاشی حزب توده روشنفکران ایران از برنامه های اصلاحاتی دولت جدید استقبال کردند و جنبش کارگری نیز بسوی ایجاد تشکلات مستقل طبقه خود قدم برداشت. از این سالها تا روزهای نخست انقلاب بهمن جنبش کارگری در تمامیت خود بتدریج بسوی اندیشه سوسیالیستم دموکراتیک قدمهای جدی برداشت. اما با پیروزی نیروهای اسلامی پس از سالهای 57 این جنبش بشدت ضربه دید و بخش نسبتا زیادی از کارگران وارد شوراها و انجمنهای اسلامی شدند. پس از گذشت یکدهه از حکومت اسلامی و تداوم سیاستهای سرمایه داری البته از نوع بیرحمانه آن بتوسط مدیریت اسلامی و فقر ماندن کارگران و نابسامانی در زندگی اکثریت جامعه رهبران این جنبش تشکلات و اندیشه حکومت اسلامی را عاملی اصلی در مقابل بهبود وضعیت خود و شرایط بهتر اجتماعی ارزیابی کرده و شروع بمبارزه دفاعی برای خواستهای حداقلی خود نمود. شعار کارگران از شروع ایندوره تا کنون مضوعاتی چون تشکلات مستقل کارگری، ایجاد اتحادیه های مستقل از دولت، و بهبود شرایط کاری و اضافه دستمزد و از این قبیل خواسته بوده است.
عملکرد ارگانیک این طبقه و دخالت سیاسی آن در تناسبات سیاسی اجتماعی جامعه بجز چند موردی برای ایجاد اتحادیه در شرکت واحد و هفت تپه هنوز کاملا قابل مشاهده نیست. از سوی دیگر رهبری نیروهای طبقات میانی و یا سنتی در طی این سالها بدین دلیل که توانستند نیروی های حاضر در خیابانها را سازماندهی کنند در نتیجه جریانات و گروه های اجتماعی دیگر منجمله جنبش کارگری، زنان و حوانان نیز با آنها همراه شده اند. در این دوره هزاران نفر از آنجمله کارگران زیر پرچمهای این جریانات و در تائید خواستهای آنها به خیابانها می آمدند. اما در اواخر سالهای شصت این جریانات (اغلب استالینیست و اسلامی - شورایی) نتنها از خیابانهای ایران بلکه از تاریخ مبارزاتی مردم ایران ناپدید شدند. حداقل تاجائیکه به تاریخ بیست ساله گذشته مربوط میشود این موضوع صحت داشته و بنظر میرسد که جامعه و سیاست در ایران این حریانات را دیگر بخود نخواهد دید. در اینجا تاکید کنم که با خاتمه یافتن تاریخ و حیات انواع و اقسام این جریانات سیاسی همزمان جنبش کلاسیک کارگری ایران که در کنار این جریانات برای طبقه خود فعالیت مینمود نیز بپایان رسید.
درسالهای گذشته بعضی از فعالین جنبش کارگری سعی نمودند به سوالاتی که مربوط به تاریخ مبارزاتی این طبقه در ایران میشود بدور از جنجالها پاسخ مناسبی دهند. برای مثال نخستین سوالی که مطرح شده اینست که آن پتانسیل انقلابی که مارکس به کارگران نسبت میداد در ایران طبقه کارگر نداشت و احتمالا اگردر آینده نیز پتانسیلی در این مجموعه ایجاد شود با آن تعاریف صرفا طبقاتی مربوط به طبقه کارگر اروپا که مارکس از آنها داد تفاوت کیفی خواهد داشت. کارخانه (که ما همگی تجربه کار در آنرا داریم و سازماندهندگان حرکتهای کارگری بودیم و برای تشکلات و مبارزه علیه کارفرمایان با دیگر کارگران در یک صف ایستاده و مبارزه کردیم) که میبایستی بتفسیر مارکس کارگران را سازماندهی، آبدیده و بسیج نمایند این جهت را درپیش روی نگرفت. آگاهی طبقاتی که میبایستی در کارخانه ها از راه مبارزه طبقاتی بین کارمزدی و سرمایه ایجاد شود متاسفانه ایجاد نشد. در واقع این مجموعه از پیش داوریها که معتقد بود این روند میتواند انقلاب سوسیالیستی را در جامعه ایران هموار کند نتنها صحیح از کار در نیامد بلکه از طرف دیگر این مجموعه عادات و رفتاری را در کارگران ایجاد نمود که خود در خدمت ازهم پاشیدگی درون طبقاتی آنها، فرد گرایی کارگران، تفکیک نمودن خود از دیگر کارگران، و این قبیل رفتار اجتماعی سیاسی شد. در حقیقت کارگر، کارخانه، و تضاد کارمزدی و سرمایه همگی در خدمت جذب کارگران به نوعی از رفتار کاری و تبدیل شدن این رفتار به زندگی روزمره کارگری درآمد که کارگران را بپذیرش انواع و اقسام اشکال سلسله مراتبی تشکیلاتی در کارخانه و خارج از آن سوق داد. در نتیجه چنین واقعیتی کارگر و کارخانه در کنار تضاد کارمزدی نتوانست و اکنون نیز نمی توانند نتایجی انقلابی برای طبقه در حال شکل گیری کارگر ویا از سوی دیگر قدمی ضد سرمایه داری برای تغییرات در کل جامعه بردارد. این مجموعه با شرایط کنونی عملکرد ش تنها زیر مجموعه و مهره ای از سیستم کاردر کارخانه نظام سرمایه داری است یعنی تبدیل شدن به یکی از هزاران ابزارکارخانه برای حفظ و تداوم سیستم سرمایه داری که ارزش تولید شده آن در تضاد با طبیعت و اخلاق انسانی است.
در طول بیست سال گذشته فعالین جنبش کارگری وقت فراوانی داشته اند که به این موضوعات بیندیشد و سعی کنند راه حلی بیابند. این راه حل میبایستی نتنها طبقه کارگر بلکه دیگر طبقه متوسط جامعه را از زندگی درتحت سلطه سیستمی سلسله مراتبی، از زندگی تحت سلطه نظامی استبدادی، و از این جذب کامل در سیستم سرمایه داری شدن، و از رفتار و عادات کاری آموخته شده در کارخانه ها رها ساخته و آزاد کند. بنظر میرسد که پاسخ جنبش کارگری مدرن ایران به این سوالات حرکتی است آگاهانه بسوی چشم اندازی اجتماعی که در آن باورهای بنیادی دموکراتیک و آزادیخواه همراه شده است. بهترین نمونه برای این ادعا مبارزه اتحادیه کارگری شرکت اتوبوسرانی واحد تهران و سخنگویانی چون منصور اسانلو و دیگران است. بهمین دلیل اجتماعیون آزاد تضاد بین طبقات را نتنها بر مبنای استثمار اقتصادی تعریف میکنند بلکه مساله را تاریخی نیز ارزیابی کرده و برای برون رفت نتنها طبقه کارگر از این منجلاب بلکه نجات کل بشریت از سیستم استوار شده بر سلطه و سلسله مراتب هزار ساله استبداد ایرانی میدانند. منظوراین نوشته همان سلطه و سلسله مراتب در خانواده، در مدارس، در ادارات، در روابط بین مرد و زن، در روابط بین ملیتها، در روابط بین نژادها، و غیره وجود دارد. هدف بچالش کشیدن سرمایه داری در کلیت آن است و نفقط روابط اقتصادی حاکم بر آن. این طبقه مدرن نتنها تقسیم طبقات برمبنای استثمار اقتصادی را بچالش میکشد بلکه علیه هرنوع تسلط و چیرگی بر دیگران نیز مبارزه میکند چرا که استثمار دیگران فقط اقتصادی نیست و کافیست رابطه بین مرد و زن که در این رابطه زنها استثمار اقتصادی نمی شوند را برای مثال در نظر گرفت، و یا سلطه بوروکراتها در دوایر دولتی برهمه شهروندان، چه در کشورهای عقب مانده و یا حتی پیشرفته صنعتی باشد و چه همانطور که دیدیم در کشورهایی که میگفتند جامعه بی طبقه سوسیالیستی ساخته اند، در همه جا این استثمار و سلطه وجود دارد که میبایستی ملغی شود.
نگاهی کوتاه به تاریخ جنبش کارگری و ضد استبدادی در ایران اینرا بما می آموزد که اگر بخواهیم اشتباهات گذشته را که بنام سوسیالیسم پرولتری بعضیها مرتکب شدند را دیگر تکرار نکنیم و اگر بخواهیم یک جنبش اجتماعی واقعا آزادیخواه داشته باشیم جنبش کارگری نتنها میبایستی درچارچوب مسائل و مشکلات اقتصادی بلکه درتمام موضوعات زندگی سیاسی بسوی سیستمی اجتماعی - دموکراتیک قدم بردارد. چرا که فقط این روش و اندیشه است که پاسخی است برای برچیدن سلطه و چیرگی طبقاتی و سلسله مراتبی و فقط همین اندیشه و روش است که علاوه بر بچالش کشیدن استثمار اقتصادی کارگران استثمار را در تمامیت و کلیت آن و در همه جوانب زندگی و با هر شکل و ظاهرآن بچالش میکشد. برخی از فعالین جنبش کارگری در این بیست سال از مبارزه صرفا طبقاتی به مبارزه تاریخی بشر علیه سلسله مراتب و از مبارزه علیه استثمار صرفا اقتصادی به مبارزه علیه هرگونه سلطه و چیرگی رسیده اند. به بیانی دیگر امروز کارگران بدینوسیله چشم انداز اجتماعی - دموکراتیک و آزاد یخواه خود را به همه شهروندان جامعه ایران برای تغییر در خود و جامعه پیشنهاد میکنند.