The heart is wiser than the head, and the being of feeling superior to the being of intellect

عکس من
I certainly never imagined at fifteen, when I started writing down these daily thoughts that kept coming into my head, that someday they would amount to a Web-blog. I never thought they would amount to anything, really. But a lot of people have this little corner of their brain that wants to play all the time. The idea of this Web-Blog for me and for you is to keep that corner alive. It's good to play, and you must keep in practice.I still can not believe this Web-Blog is on internet. I love internet. Internet is one of the only pieces of physical evidence we have that people are still thinking. And I like the way it breaks down into fiction and nonfiction. In other words, these people are lying, and these people are telling the truth. That is the way the world should be

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

انقلابهای بورژوایی (2)

• نمودهای رژیم کهن اروپای غربی


1. فئودالیسم

جامعه فئودال در اروپا حدودا در سالهای 1000 ایجاد شد. مشخصه این جامعه تقسیم آن به دو طبقه اجتماعی بقرار زیر بود:
- در مجموع تقریبا همه جمعیت جامعه دهقانها بودند که روی زمین اشراف کار میکردند و بخشی از محصول تولید شده بعلاوه دیگر خدمات کاری خود را بابت بهره وری از زمین اشراف به آنها میپرداختند. این دهقانها آزاد نبودند، چرا که بدلیل دهقان بودن نمی توانستند زمین اشراف را ترک کنند. اما نسبت به برده ها از آزادی و امنیت بیشتری برخوردار بودند. اشراف نیز نمی توانستند آنها را از روی زمینی که بر آن کار میکردند بیرون کنند.
- بخش کوچکی از جمعیت جامعه را اشراف تشکیل میداد که در مقابل خدمات نظامی که به حکومت مطلقه میدادند زمین دریافت میکردند. در نوک هرم اشرافیت شاه های سلطنت های مختلف اروپا قرار گرفته بود.

در "کنار" این دو طبقه اصلی اجتماعی نهاد کلیسا که از فئودالیسم کهن تر بود قرار داشت. کلیسا نتنها بوروکراسی عریض و طویلی داشت بلکه بتنهایی خود بزرگترین زمیندار بود. بوروکراسی کلیسا نه همیشه بلکه ترجیحا اغلب بروی اشرافیت باز بود. کلیسا فئودالیسم را با حقانیت مذهبی - بمثابه ایدئولوژی - و خرد حمایت مینمود.
فئودالیسم نیز همانند شیوه های تولیدی که پیشتر از آن وجود داشت و یا پس از آن ایجاد شد ترکیبی از شیوه های دیگر را نیز در خود داشت. این شیوه تولیدی همچنین با روابط اجتماعی که قبل از آن موجود بودند و در روند تکامل خود آنها را بکنار میگذاشت نیز همزمان آمیخته بود. این روابط اجتماعی پیش موجود که با فئودالیسم ترکیب شده بود بقرار زیر بودند:

- روابط تجاری و یا حتی نوعی از روابط سرمایه داری ابتدایی، چرا که شهرهایی که پیش از این نظام اجتماعی ایجاد شده بود هیچگاه بطور کامل از بین نرفتند. برای مثال ایتالیا وسیعترین شهرهای اروپای غربی را داشت. شهر ونیز در حاشیه اروپای فئودال پیش از برقراری فئودالیسم یک جمهوری تجاری داشت.
- روابط برده داری در جنوب منطقه مدیترانه موجود بود.
- روابط قبیله ای در شرق و شمال اروپا موجود بود و میتوان از دو نمونه اسکاتلند و فریزلند نام برد.
- روابط دهقانهای آزاد که تقریبا در همه مناطق وجود داشت. در این مناطق دهقانها مالک زمین خود بودند و به فئودالها چیزی نمی پرداختند. اینوع از روابط اجتماعی بخصوص در مناطق کوهستانی که تعداد بیشماری از دهقانها زندگی میکردند وجود داشت.

رژیم کهن (Ancient Regime) جامعه ای بود متکثر و بهمین دلیل قدرت متمرکزی نیز وجود نداشت. تقسیم بندی جامعه و همچنین قدرت این رژیم را به مجموعه ای که شامل مناطق ارباب ها، شهرها و صومعه ها بود تفویض کرده بود. علاوه بر آن همه این تقسیم بندیها خود نیز به زیر مجموعه ها و واحدهای کوچکتری که در یک سیستم حقوقی مارپیچی از سمتها قرار گرفته بودند و مبنای آن مالکیت، منشورهای استقلال، و اتحادها بر مبنای قراردادها ی تجاری موجود بودند، دوباره تقسیم شده بود. بورژوازی تنها با غوطه ور شدن در اینچنین نظام اجتماعی که هرکس برای خود بود و بر علیه دیگری توانست زندگی شهری را در قرنهای یازده و دوازده و سیزدهم که جمهوریهای خودگردان با استقلال نسبی تشکیل شده بود ایجاد نماید.

در اواسط قرون وسطی یعنی قرنهای پانزدهم و شانزدهم فئودالیسم اروپای غربی بدلایلی که در پایین خواهد آمد برخی از مشخصات اولیه خود را از دست داد:
- اکثریت دهقانها در این دوره دیگر زارع فقیر و بی زمین نبودند. دهقانها با بدست آوردن آزادی فردی خود از ایندوره ببعد مقتضایات و مالیات را با پول پرداخت کرده و تبدیل به اجاره نشین های آزاد که بر روی زمین ارباب ها کار میکردند و به آنها اجاره سالیانه پرداخت میکردند شدند. دهقانها در ایندوره حق زراعت بدون محدودیت زمانی و انتقال آن به فرزندان خود را بدست آوردند. هر چند که این خود مشروط به چگونگی کنار آمدن آنها از راه پرداخت کرایه به فئودال و یا با ازدواج و حق انتقال به فرزندان بود.

دهقانها یک بدنه بسیار ناهمگون بودند. بخشی زارعین فقیر و بخشی دیگر زارعین ارباب ها بودند و از سوی دیگر بخشی زراعت اشتراکی میکردند، برخی دهقان های با زمین کوچک بودند، بعضی زمینداران کوچک شدند، و دیگران یا کشاورزان مزدبگیر بودند و یا بیکارو خانه بدوش میشدند.
اغلب اتفاق می افتاد که پس از یک دوره قیامهای دهقانی وقتی دستگاه دولت سلطنتی مستقر میشد استبداد مطلقه و گرایشاتی که اختیاردارهای کشوری را تشکیل میدادند و واسطه گری میکردند از بین میرفت و ارباب های فئودال مقام خود را از دست میدادند و در نتیجه مالکیت مطلقه آنها بروی زمینهایشان ملغی میشد چرا که این زمینها را در مقابل خدمات نظامی که به حکومت مطلقه میدادند بدست می آوردند.
اجبار وابستگی رعیت به فئودال در ایندوره همزمان با این تحولات در مجموع برای بعضی از افراد برچیده شد. هویت اربابیت با حقوق فئودال کامل که درآمد اشراف را مهیا مینمود در ایندوره بفروش یا به حراج گذاشته می شد. بهمین ترتیب زارعین بی زمین مزدبگیر نیز بفروش و یا بحراج گذاشته می شد. زمین در حال تبدیل شدن به کالا بود که خود مساله ای است که در نظام فئودالیسم با تعریف مطلق از این نظام قبلا وجود خارجی نداشت. زراعین بی زمین مزدبگیر هم بهمین طریق یا تبدیل به کشاورزان فصلی شدند و یا روی به زراعت اشتراکی آوردند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست: