The heart is wiser than the head, and the being of feeling superior to the being of intellect

عکس من
I certainly never imagined at fifteen, when I started writing down these daily thoughts that kept coming into my head, that someday they would amount to a Web-blog. I never thought they would amount to anything, really. But a lot of people have this little corner of their brain that wants to play all the time. The idea of this Web-Blog for me and for you is to keep that corner alive. It's good to play, and you must keep in practice.I still can not believe this Web-Blog is on internet. I love internet. Internet is one of the only pieces of physical evidence we have that people are still thinking. And I like the way it breaks down into fiction and nonfiction. In other words, these people are lying, and these people are telling the truth. That is the way the world should be

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

جامعه شناسی "مذهب چیست؟"

در پاسخ به سوال "مذهب چیست؟" جامعه شناس اسلامی دکترعلی شریعتی پاسخ میدهد: به نظر من بهترین تعریف از مذهب این است که مذهب یک "ایدئولوژی" است و بهترین تعریف برای ایدئولوژی این که "ایدئولوژی ادامه ی غریزه است".[1]
اگراز تبلیغات ایدئولوژیک برای ایدئولوژیزه کردن مذهب همانند پاسخ دکترعلی شریعتی و از طرفی دیگر ساده کرایی دگماتیزم مذهبی عوام فراتر برویم و با نگاهی علمی و جامعه شناسانه به مقوله مذهب بنگریم بسادگی از یکسو میتوانیم ریشه ها و انگیزهای پیدایش آن را بیابیم و از سوی دیگر میتوانیم به دلایلی که باورها و اعمال پیروان مذاهب بر آنها استوارند را بشناسیم و به اهداف سازماندهندگان مذاهب در جوامع مختلف پی ببریم. اکنون در کلیه کشورها مذاهب رسمی که اغلب پیروان نسبتا زیادی هم دارند عملکردشان همگام با دستگاههای دولتی ایجاد و استقرار سیستم سیاسی اجتماعی سلسله مراتبی از قدرت و سازماندهی استثمارطبقاتی در جامعه با روشهای مختلف است. مذاهب با ترویج دگماتیزم مذهبی از یکسو سعی دارند که حکومتها را در سازمان کنترل اجتماعی یاری دهند و از سوی دیگر بنوعی انسانها را از مسائل واقعی زندگی جدا کرده و از خود و از جامعه بیگانه کنند. تا از سوی دیگر حکومتها بتوانند فرد و جامعه را برای اهداف طبقه در قدرت و ثروت سازماندهی نموده تا نظام سلسله مراتبی و هرم قدرت و ثروت ابدی بنماید.
اجتماعیون سیاسیون آزاد معتقدند که زمان مبارزه همه جانبه از فرهنگی گرفته تا نظاهی علیه انواع مختلف این سازمانهای ضد اجتماعی که روشهای استبدادی کهن را بر انسانها تحمیل میکنند و تنها موضوعیتشان سلطه گری و از طرفی دیگر تداوم حاکمیت اقلیتی از "برجستگان" بر اکثریتی از "فرومایگان" میباشد فرا رسیده است. امروز برای همگان روشن است که اندیشه وعملکرد سازمانهای مذهبی - دولتی با سازماندهی و نام های متفاوت همچون دولت اسلامی، دولت مسیحی، دولت یهودی، و غیره - علیه کلیه دستاوردهای مثبت فرهنگی و انسانی بشریت است، علیه خردورزی و اندیشه حقوق جهانشمول انسان است، حتی علیه توسعه تکنولوژیک جوامع بشری در بی نیازکردن خود از احتیاجات اولیه است.
این نوشته سعی خواهد نمود با استفاده از تحقیقات و نظریات امیل دورکهایم جامعه شناس فرانسوی اوایل قرن بیستم نشان دهد که مقوله ای که ما امروز آنرا مذهب مینامیم در جوامع اولیه بشری تنها سازمان آئین های خودجوش مردمی برای ایجاد شیرازه اجتماعی بوده و با طبقاتی شدن جوامع بشری سازمان حرفه ای مذهب ایجاد گشته که خود یا بطور مستقل و یا بمثابه بخش ایدئولوژیک دولتهای سازماندهنده جوامع طبقاتی عمل نماید. نتیجتا مقولاتی از قبیل "خدای آسمانی، بهشت و جهنم، پیامبران الهی، امامان و معصومین" و این قبیل گفته ها و نوشته ها همانند "نظام مقدس اسلامی" و یا "مقام معظم رهبری" کاربرد آن تنها مادی است و برای سازماندهی جوامع طبقاتی و برقراری نظامهای استثمار و سلطه گری بر ما "فرومایگان" است.
اوایل قرن بیستم امیل دورکهایم جامعه شناس فرانسوی نظریه جامعه شناسی مذهب را با مطالعه زندگی بومیان استرالیا در کتاب "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی" بچاپ رساند. انتشار این اثر اندیشه غالب بین روشنفکران درباره مذهب را که میگفتند مذهب همان خرافه پرستی است، و یا دلایل وجودی آن وحشت از نادانسته ها و رخدادهای طبیعی است، و یا پاسخی به مسئله مرگ است، را متحول نمود. در این اثر او مینویسد: اگر مذهب به همه آنچیزهایی که در جامعه ضروری است حیات معنوی بخشیده دلیلش آنست که اندیشه جامعه خود روح مذهب است.[2] در اثر دیگرش بنام " فردگرایی و روشنفکران" دورکهایم مینویسد: امروز دیگر ما بر این واقفیم که توضیح مقوله مذهب ضرورتا اشاره ای بر نمادها وتشریفات آن، و یا صریح ترگفته باشم کلیسا ها (مساجد) و کشیشها (آخوندها) نیست و ساختارخارجی آن در تمامیتش فقط بخش ظاهری آنست. اساسا باید گفت مذهب چیزی نیست بجز یک ماشین (نهاد) برای باورها و آن دسته اعمال اشتراکی که به برخی از اولیای امور(دولتمردان) موهبتی (ثروت و قدرت) عطا مینماید.[3]
دلیل امیل دورکهایم ازانتخاب بومیان استرالیا برای تخقیق درمورد جامعه شناسی مذهب آن بود که میپنداشت در بین این بومیان میتوان ساده ترین اشکال ابتدایی مذهب در درون یک فرهنگ را مشاهده نمود. در این اثر دورکهایم دو موضوع را بخوبی نشان داد نخست این واقعیت را که مذهب الهام گرفته شده ازخدا و یا ماورای طبیعت نیست و در واقع تولید جامعه است، و دوم اینکه او سعی نمود تا اجزاء مشترکی که مذاهب برآنها استوارند و بر آنها تاکید دارند را شناسایی کرده و نشان دهد که چگونه آن باورهای مذهبی که خود بتوسط زندگی اجتماعی تولید شده اند بر زندگی مردم در یک جامعه تاثیرمیگذارد. او در کتاب "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی" به بهترین نحوی با یافته های خود نشان میدهد که مذهب مقوله ای اجتماعی است که در جامعه تولید و بازتولید میشود. او مینویسد: جمع بندی نهایی این کتاب که خواننده در مقابلش دارد اینست که مذهب مقوله متعال اجتماعی است. مراسم مذهبی نشانه های جمعی است که واقعیات آن جمع را بیان میکند. انجام مراسم مذهبی بیان خاصی ازاعمال گروه هایی است که گرد هم می آیند. هدف این مراسم تهییج نمودن، کنترل کردن، و یا بازتولید حالات روحی خاصی در بین آن گروه است. بنابراین اگر همه اجزاء تشکیل دهنده مذهب (مراسم، عبادات، گروه ها، و یا چیزهای دیگر) ریشه مذهبی داشته باشند در جوهر نیز که درهمه داده های مذهبی مشترک است سهیم هستند، اینها همان مسائل اجتماعی و اندیشه تولید شده همگانی است. با شناخت تاکنونی ما از مقوله مذهب میبایستی مواظب بود که به مطالب عمومیت نداد و یا اینکه برخوردی رادیکال نکرد اما حداقل میشود اینرا گفت که اجزای تشکلیل دهنده مذهب ابزار اجتماعی بسیار قویی هستند.[4]
با برسمیت شناختن ریشه ای اجتماعی برای مذهب دورکهایم میگوید که مذهب بمثابه منبعی برای آشنایی و همبستگی بین افراد یک جامعه، بخصوص بمثابه یک بازوی مکانیکی در سیستم همبستگی (برای مثال عملکرد مساجد درجوامع امروزی اروپا)، و با درجه ای کمتر هر چند بسیار مهم در چارچوب همبستگی ارگانیک (اسلام در جوامع امروزی اروپایی) نیز عمل نموده است. مذهب برای زندگی معنی میسر نموده، نقش حکومتی ایجاد نموده، و از همه مهمتر بنظر دورکهایم مذهب اخلاقیات و نرمهای اجتماعی را که مشترکا بتوسط همگان دریک جامعه گرفته شده را تقویت نموده است. دورکهایم مذهب را علیرغم فطرت طبیعی (این جهانی) آن نتنها مقوله ای فانتزی نمیدانست بلکه معتقد است که مذهب جزیی مهم از سیستم اجتماعی است. بنظر او مذهب کنترل بر جامعه را میسر میکند، شیرازه به جامعه میدهد، و مقصد و مقصود برای مردم ایجاد میکند، و همچنین وسیله دیگری برای ارتباطات و اجتماعات برای افراد است که بتوانند با یکدیگر آشنا شوند و نرمهای اجتماعی را بازسازی و تصریح کنند.
هدف دوم دورکهایم دراین تحقیق مشخص نمودن برخی از ایزارهای مورد استفاده در باورهای مذهبی است که در فرهنگهای مختلف مشترک هستند. او نشان میدهد که باورهایی که مربوط به قلمروی ماورای طبیعی میشوند در بین مذاهب ضرورتا وجود ندارند و اینکه در صورت وجود داشتن در بین آنها مشترک نیستند. اما از سویی دیگر جدا نمایی جوانب مختلف زندگی، و همچنین موضوعات مربوط به زندگی فیزیکی و روابط جنسی، و بعضی از باورها که مقدسات و کفریات را شامل میشوند در همه مذاهب مشترکند. از سویی دیگر یکسری اشیاء (مثل شمعدان و کشکک و غیره) و رفتارهایی که مقدس انگاشته شده اند (زانو زدن و یا خم شدن) بمثابه بخشی از معنویات شناخته شده و یا در قلمرو موضوعات مذهبی محسوب میشدند. این ابزار هم بخشی از مراسم مذهبی بوده اند و هم موضوع تعظیم و تکریم و ستایش و یا درغیراینصورت، مینویسد، این رفتارابزاری معمول برای باورهای مخصوص مذهبی بوده اند. آن چیزهایی که به کفریات نسبت داده شده شامل همه آن چیزهای جهان هستند که کاربردی مذهبی نداشته و یا در آن موضوع و معانی مذهبی جانگرفته است. اما علیرغم اینکه این دو گروه، یعنی مقدسات و کفریات، بمثابه دو دسته از مقولاتی که سفت و سخت از یکدیگر جدا معرفی میشوند ولیکن دائما بایکدیگر در حال تبادلات و هر یک برای ادامه حیات خود به دیگری وابسته است. جهان معنویت بدون جهان کفریات که بدان حیات میبخشد وهمچنین بلعکس زندگی گرفتن کفریات از جهان معنویت بدون یکدیگر ادامه و تداوم نخواهند داشت. درکل و درنتیجه آن بخشهای زندگی اجتماعی که به معنویات و احترامات نسبت داده شده اند مقدس محسوب شده و بقیه بخشهای زندگی اجتماعی جزئی از کفریات محسوب میشوند. برای مثال همانطور که میدانیم در مذهب شیعه اسلام روز عاشورا و کلیه رفتارها و اعمال مربوط به مراسم عزاداری را محترم میشمارند این در حالی است که رفتار و اعمالی که ارتباطی با آن مراسم در آن روز نداشته باشد را جزیی از کفریات میدانند. البته این موضوع در همه مذاهب و فرهنگها و جوامع دیگر علیرغم تفاوت در جزئیات و موضوعات آن صادق است برای مثال کلیسای کاتولیک احترام به صلیب و صلیب کشی درهنگام مراسم دعاخوانی را رفتار و گردار مناسب با معنویت میداند و یا مثال دیگر اینکه جوامع بومی امریکا علیرغم تفاوت فاحش در نوع مذهب آنها اما اشیاء و یا رفتاری را، برای مثال بعضی از حیوانات و آداب و تشریفات مذهبی را روحانی و جزیی از معنویات میدانند. این تقسیم نمودن چیزها و رفتار و اعمال به دو دسته جدا از هم اما مرتبط و تاثیر گذاری بر یکدیگر در زمان و فضای مختلف در بین همه مذاهب مشترک و رایج است. دورکهایم در کتاب "دوگانگی طبیعت انسان و شرایط اجتماعی آن" مینویسد: موضوع مقدسات همان عقاید جمع است که برای اهداف مادی ایجاد شده اند.[5]
مباحث دورکهایم دردرجه نخست پرداختن به مساله همبستگی اجتماعی است و از این منظر است که مذهب را بمثابه یکی از منابع کاربردی برای تولید شیرازه اجتماعی تعریف میکند. در واقع بنظر او عملکرد مذهب در دوران اولیه آن مردم را بسوی یکدیگر جذب نمودن (حال چه از لحاظ روحی و یا فیزیکی بشکل مراسم مذهبی و یا گردهم آمدنها) بوده است. با انجام اینکار نتیجتا مذهب قادر میشود که معنویات و باورهای جمعی را در ذهن همه افراد جامعه بازسازی نماید. این موضوع مهمی است بدین دلیل که اگر باورها واعتقادات فرد و یا افراد و یا گروه ها را در یک جامعه بحال خود بگذاریم و حفظ یا توسعه ندهیم پس از مدتی توانائیهای آن ضعیف میشود و احتیاج به بازسازی مجدد پیدا میکنند. مذهب بنابراین نظریه نفوذ و اعتبار یک جامعه مشخص را حفظ میکند و از سوی دیگر جامعه نیز باورها و قواعدی را که مشترکا بتوسط گروهی از افراد پذیرفته شده است را نمایندگی میکند.
دورکهایم در کتاب "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی" مینویسد: مذهب سیستم وحدت دهنده باورها و اعمالی مرتبط به مسائل مقدسات است که به بیانی دیگر مسائل را از یکدیگر جدا کرده و دسته ای را ممنوع مینماید. باورها و اعمالی که در یک جامعه با اخلاقیات مشخص گرد می آیند یک کلیسا (گروه دینی) خوانده میشوند که متشکل از همه آن کسانی است که پیرو آن عقاید و رفتارهای خاص میباشند.[6] او دراثر دیگر خود بنام "دوگانگی طبیعت انسان و شرایط اجتماعیش" مینویسد: این سیستم شناخت (یعنی مذهبی) تنها تخیلی و یا خواب و خیالات نیست بدین دلیل که نیروهای معنوی که این چیزها را در ما بیدار (ایجاد) میکند کاملا واقعی هستند. این ادراکات (مذهبی) همانقدر واقعیند که آن عقاید که پرداخته شده کلماتی که کاربردشان برای ما آن عقاید را معنی پذیر میکنند واقعیند.[7] در کتاب "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی" مینویسد: بدین دلیل که فشار های اجتماعی از راه معنویت خود را بعرصه عمل در میآورند مذهب نمیتواند به انسانها بگوید که خارج از خودشان یک یا چندین قدرت وجود دارد (هم معنویست و هم همزمان تاثیر کاربردی دارد) که آنها (مردم) وابسته به آنها (قدرت) هستند.[8] در ادامه دورکهایم به مساله خدا پرداخته و مینویسد: بدین دلیل که نیروی مذهبی چیزی غیر از نیروی جمعی یک گروه نیست، و دیگر اینکه این نیرو دراندیشه فقط بشکل توتم (روح یا جانوری که در مذاهب حامی شخص است) میتواند شناخته شود، تمثیل توتم شده شبیه نماد جسمانی خداست.[9] در مورد تجاربی که انسانها از رخدادها و باورهای مذهبی دارند مینویسد: اما این واقعیت که یک "تجربه مذهبی" اگر آنرا ما اینچنین بخوانیم و بدانیم که حتما یک دلیلی برایش وجود داشته، بدان معنا نیست که واقعیتی که آن تجربه بر مبنای آن ایجاد شده تاکید عینی باشد با عقیده ای که معتقدان نسبت به آن دارند.[10] در انتها نظر دورکهایم را درمورد ارتباط علم و دانش بشری و چگونه برخورد آن با مذهب میتوان از نقل قول دیگری از وی که درمهمترین اثرش "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی" آمده است بیرون آورد و به این نوشته خاتمه داد. او مینویسد: که چه علم از تصدیق کردن مذهب سربازبزند و یا نزند این ماهیتا ربطی به وجود داشتن یا نداشتن مذهب ندارد. علم و دانش بشری علیه موجودیت مذهب است هنگامی که آن به امور و جوهره چیزها دگماتیزم برخورد کرده و دیگر اینکه برای خود مقامی قائل بشود که مدعی است که میتواند انسان و جهان را بشناسد. در واقع مذهب حتی خودش را هم نمی شناسد. مذهب حتی نمیداند که خودش از چه ساخته شده و یا اینکه پاسخگوی چه نیازی از بشریت در این جهان است.[11]
منابع دیگر:
روبرت بلاح، "امیل دورکهایم: درباره تجدد و جامعه"، سال چاپ 1973، دانشگاه شیکاگو، زبان انگلیسی
کنت توماس، "امیل دورکهایم"، سال چاپ 1982، لندن، زبان انگلیسی
[1] - علی شریعتی، "مذهب چیست؟"، صفحه 4، فرهنگ توسعه شماره 22 ، سال 1375، زبان فارسی
[2] - امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 191، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[3] - امیل دورکهایم، "فردگرایی و روشنفکران"، صفحه 51، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[4] - امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 125، چاپ 1982، زبان انگلیسی
[5] - امیل دورکهایم، "دوگانگی طبیعت انسان و شرایط اجتماعیش"، صفحه 159، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[6] - امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 129، چاپ 1982، زبان انگلیسی
[7] - امیل دورکهایم، "دوگانگی طبیعت انسان و شرایط اجتماعیش"، صفحه 160، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[8] - امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 171، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[9] - امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 184، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[10] - امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 190، چاپ 1973، زبان انگلیسی
[11] -- امیل دورکهایم، "اشکال ابتدایی زندگی مذهبی"، صفحه 205، چاپ 1973، زبان انگلیسی

هیچ نظری موجود نیست: